از کنار روضه ها محترمانه عبور کنیم
تاریخ انتشار : سه شنبه ۰۲ خرداد ۱۴۰۲ ساعت ۱۳:۱۹    |   کد خبر : ۱۴۰۲۰۳۰۲152
سیدعلی حسنی ستایشگر پیشکسوت اهل بیت علیهم السلام عنوان کرد: از کنار روضه ها محترمانه عبور کنیم

به گزارش روابط عمومی بنیاد دعبل خزاعی، "شرح شیدایی" روایتی است از گفت و گوهای صمیمانه و کوتاه با پیرغلامان و پیشکسوتان عرصه ی ستایشگری اهل‌بیت عليهم السلام. در منزل سومِ شرح شیدایی سراغی از ستایشگر باسابقه و محترم حسینی، جناب آقای سیدعلی حسنی از استان همدان گرفته ایم و پای خاطرات و دغدغه‌های او نشسته ایم:

روضه خوانی بدون دعوت و اجازه!

من سیدعلی حسنی هستم، البته در شناسنامه حسینی ثبت شده، ولی  حسنی و حسینیش فرق نمی‌کند.  اوایل 1327 در  دهکده ای از روستاهای همدان، به نام ارزان فود به دنیا آمدم.  پدر و مادرم بسیار مذهبی بودند  و اهل روضه و اشک و توسل.  مرحوم مادرم بسیار مقید و پایبند به مسائل مذهبی بود. پدرم در منزل روضه برایمان  می‌خواند، این روضه ها و اشعار از روی کتاب های  قدیمی و سنتی بود و ما هم از همین جا با روضه و گریه و اشک بر اهل بیت علیهم السلام آشنا شدیم و انس گرفتیم. به یاد دارم  که  از 10 سالگی مداحی و روضه خوانی را شروع کردم. ماه  محرمی بود. رفتم مسجد محل.  خیابان کرمانشاه فعلی همدان.  منزل ما آنجا بود. جای محروم و فقیرنشین همدان به حساب می آمد.،  من اصلا نمی دانستم و در ذهنم نبود که باید دعوت و اجازه ای باشد؛  تا منبری آمد پایین، سریع رفتم پشت میکروفون و شروع کردم به خواندن!   وقتی که نشستم سرجایم، مداحی که آنجا بود به من توپید که: "اینهایی که خوندی همش غلط بود! آخه این چه رسم خوندنی هست؟ این درست نبود نباید این‌جوری می خوندی و..." 
من خیلی دمغ و  کسل شدم. با دلخوری از مسجد بیرون رفتم . فردا شبش هم به مسجد نرفتم. فردا روزی  دیدم یکی آمد در خانه ما. در خانه ی ما را گدا هم دق الباب نمی کرد! تعجب کردیم که چه کسی آمده است؟ آن فردی که آمده بود در خانه میگفت: "حاج مهدی میگه آقا سید باید بیاد مسجد!" این حاج مهدی پاتوق دارِ هیئت بود . در تهران میگویند مسئول هیئت یا ناظم هیئت. ولی  ما می‌گوییم پاتوق دار. یعنی صاحب هیئت و مدیر و همه کاره ی هیئت.
 من وقتی وارد مسجد شدم حاج مهدی گفت:" برو بخون"، گفتم:" آخه من هیچی بلد نیستم!" . گفت : " همان قبلی ها را بخوان!". همان شعری را که چند شب پیش خوانده بودم را دوباره اجرا کردم. دیدم حاج مهدی نشسته روبه روی منبر آخر مسجد، با حال خوب  اشک می‌ریخت. خدا رحمتش کند. طیبی بود برای خودش. مالک اشتری بود انگار. حاج مهدی نیک پور.  آن شب خیلی مرا تحویل گرفت و به من گفت که هر شب بیایم مسجد و بخوانم. من می گفتم که:" آخه من چیزی بلد نیستم". میگفت: " عیبی ندارد همین را هر شب بخون!"

خدا رحمتش کند. اهل تقوا و دیانت بود سه بار تمام اموالش را به فقرا بخشید. من این طور تعبیر میکنم که بزرگان و کریمانِ همدان، ارادتمندِ مهدی نیک پور بودند. این قدر این آدم عظمت داشت.  خلاصه از آن شب، خواندنِ من آغاز شد و بعدها هم به مجالس دیگر رفتم تا به امروز.

  هم رکاب مرحوم کافی و همنفس مرحوم مسکین 

در این راه مبارک ، عزیزان و اساتیدی بر روی من اثرگذار بودند؛ از جمله  مرحوم حاج حسن ارضی . چون من به تهران رفت و آمد داشتم از ایشان بهره می بردم. نفر دیگر  مرحوم کافی بودکه ایشان روی من خیلی اثر داشت. ایشان به همدان هم تردد داشت. یک روزی من صبح رفتم منزل شهید مدنی و دیدم حاج آقا کافی آن جاست. ایشان گفت: میخواهیم برویم پیش مرحوم آخوند ملا علی. آیت الله مدنی به من فرمودند که : اینها را  ببر پیش آخوند. ما هم با پیکان حاج آقا کافی راهی شدیم و رفتیم منزل مرحوم آخوند و تا نزدیک های ظهر نشستیم. این تعاملات  خیلی برای من جالب و تاثیرگذار بود .حرف زدنش ، گفتگوهایش، خواندنش و رفتار کردنش و...بر من اثر داشت. دعای ندبه هم که ایشان در  تهران میخواند من زیاد شرکت میکردم.
 از دیگر اساتید بنده مرحوم حاج محمد علامه بود. ایشان  یکی از مداحان خوب قصیده خوان تهران بود و خیلی متین می‌خواند. مرحوم فلسفی هرجا منبر میرفت؛ آقای علامه مداحش بود. بسیار در اداره ی مجلس قوی بود. قدیم، مجالس مداحی مثل حالا قاطی پاطی نبود. قصیده خوانی داشت. رباعی خوانی داشت. غزل خوانی داشت. هر چیزی جای خودش را داشت. خدا رحمت کند همه ی قدیمی ها و اساتید را. جا دارد یاد کنم از دوستانی مثل مرحوم آقای مسکین. ایشان  خیلی به ما لطف داشتند. آن مرحوم  هم مداح خیلی خوبی بودند  و هم  صدای خیلی قشنگی داشتد و  هم مکتب حضرت  صاحب الزمان ارواحنا فداه  را  تشکیل دادند.  جلسات مکتب صاحب الزمان  علیه السلام  بدین شکل بود که حاج آقای مسکین؛  14  جلسه ی قرآن برای بچه ها شروع کرد. از رسول الله تا صاحب الزمان ارواحنافداه.  آن 14 جلسه الان به  حدود 150 جلسه رسیده است‌. من هم توفیق روضه‌خوانی در مکتب امام زمان علیه السلام را دارم. این مکتب قرآنی در برخی جاهای کشور، الحمدلله تبدیل به الگو شده است. مثل مشهد و کرمانشاه و قم و...
 در زمان جنگ گاهی توفیق می شد و برای سرکشی به جبهه ها و خواندن میان رزمندگان به مناطق جنگی میرفتم. آن روزها شهید فراوان می آوردند و مراسمات شهدا برپا و پر رونق بود.

هنوز هم خوش حافظه ام

اوایل مداحی و در حال و هوای جوانی، روش من به این شکل بود که هرشعری که به دستم می‌رسید را می‌خواندم ولی الان دیگر به این روش خواندن برایم سخت شده. من همین الان هم مانوس با حافظ هستم. نهج‌البلاغه ی مولا معمولا کنار دستم است. اگر چه در این مسیر چندان از اساتید بهره نبردم، اما  حافظه من الحمدلله خوب بود و شعر بسیار حفظ بودم . محفوظاتم از جوانی بخشی اش مانده است. الان هم میتوانم شعر حفظ کنم. اگر یک  شعر شیرین پیدا بکنم؛ حتی اگر 15 تا 20 بیت هم باشد، یکی دو روزه حفظ می‌کنم و این البته از لطف و عنایت خداست. 

بدون اهل بیت ما هیچ ایم!

من معتقدم اگر لطف کنند و ما را راه بدهند؛ این بزرگترین عنایت است.  یعنی اگر ما آبرویی داریم از اهل بیت علیهم السلام است . همه ی امید ما آنها هستند.  ما خودمان هیچی نیستیم  و از خود چیزی نداریم.  اصلی ها آنها هستند. حرف من این است که هزار آره ی  فروشنده به یک نه ی خریدار نمی ارزد.  اگر خریدار بگوید قبول؛ ما ارزش پیدا میکنیم و اگر قبول نکند ما به چیزی نمی ارزیم.  فقط باید التماس کنیم که ما را  بیرون نکنند از این درگاه.
گفت : هرگز نگویم که  زکرم دست ما بگیر، عمری گرفته ای مبادا رها کنی!
من اگر اسم امام حسین علیه السلام رویم نباشد،  قیمت و قدری ندارم.

قرار است امام حسین مطرح شود؛ نه ما

 اوضاع مداحی در دوره و زمانه ای که هستیم؛  قدری خوب است. منتهی اگر تقوا بیشتر از این باشد بهتر است ؛ یعنی مدح امام حسین کردن نه خود را مطرح کردن!
در این قضیه  دو حالت  داریم. یکی این که کسی میخواهد خودش را مطرح بکند  و یکی  هم هست که بنای   مدح امام حسین را دارد، خودش را  اصلا نمی‌بیند. شایسته تر، این حالت دوم است.
 اصل مداحی اهل بیت علیهم السلام این است  که ما آمده ایم فدا بشویم  در این راه که شاید قبولمان کنند.  اصلا طلبکار نیستیم ولی آن دسته ای که طلبکارانه برخورد میکنند با این مسئله ی به این قشنگی و زیبایی، من فکر میکنم که اشتباه میکنند .  چون مسئله خیلی زیباست . دستگاه سیدالشهدا علیه السلام  و  کلا معصومین علیهم السلام خیلی زیبایی دارد. سراسر  قشنگی درونش هست. 
توصیه ی من این است  که مداح جماعت، مخصوصا این جوان ها، باید استاد داشته باشند و یک کارآزموده ی با تقوایی را قبول بکنند و از او درس یاد بگیرند، تنها خواندن نیست
تنها شعر ساختن و صدا نیست، گفت :
 کسی از پیش خود چیزی نشد
 هیچ آهن، خنجر تیزی نشد
 هیچ قنادی نشد استاد کار
تا که شاگردِ شکر ریزی نشد

 باید شاگردی بکنند همه.  یک  خرده ای علم باید یاد بگیریم .یک ذره از علم و هنرِ اسلام را فهم کنیم همه.

روضه ی باز، تعبیر قشنگی نیست!

حرف من این است که  سعی کنیم روضه هایی که میخوانیم روضه های محترمانه ای باشد.  دائم نگوییم  روضه ی باز ! این عبارت، قشنگ نیست. معلوم نیست اصلا حضرت صاحب الزمان ارواحنافداه  بپیذیرند این تعابیر را. از کنار روضه محترمانه باید عبور کرد. کربلا خیلی زیبایی ها دارد. صحنه ی عاشورا فقط جسمِ به زمین افتاده ای نیست که دائم از آن بخوانیم. قرار نیست با هر حرف و توصیفی از مردم اشک بگیریم. اساسا قرار نیست تمام حرفها و هر حرفی را در روضه زد.

18بار پسندیده شده
پسندیدم
اشتراک گذاری
این خبر را با دوستان خود در شبکه های مجازی به اشتراک بگذارید
نظرات کاربران
زهرارحمتی۱۴۰۲/۰۳/۱۳ ساعت ۲۱:۱۸
سلام وعرض احترام ویژه به تمام بزرگوارانی که دردم ودستگاه اهل بیت ع هستند
سلمان۱۴۰۲/۰۳/۱۰ ساعت ۱۳:۱۴
سلام خدا حفظ شون کنه چه تعبیراتی خوبی دارند
ساعی فرد ۱۴۰۲/۰۳/۰۳ ساعت ۰۹:۳۶
سلام خیلی خیلی عالی بود
م.ش۱۴۰۲/۰۳/۰۳ ساعت ۰۶:۰۶
درود خداوند بر تمام خادمان و پیرغلامان سیدالشهدا علیه السلام
حسین حامیان ۱۴۰۲/۰۳/۰۳ ساعت ۰۱:۰۵
سلام از عکس‌های قدیم هیات و سقاها عکس بزارید لطفا باتشکر
نظر جدید
ارسال نظر