ارتباط با علماء، حلقه ی مفقوده ی جریان مداحی
تاریخ انتشار : شنبه ۱۴ مرداد ۱۴۰۲ ساعت ۰۸:۲۶    |   کد خبر : ۱۴۰۲۰۵۱۴235
در ادامه ی گفت و گوهای صمیمانه با پیرغلامان و پیشکسوتان عرصه ستایشگری در منزل ششمِ " شرح شیدایی " به سراغ استاد محمود شریفی متخلص به " کمیل" از مرثیه سرایان باسابقه و شاعران دلسوخته ی حسینی رفته ایم

با شعر از کودکي 

حقیر ، محمود شریفی هستم؛ متخلص به کمیل. محل تولدم روستای خاوه‌ اردهال بین کاشان و دلیجان است .  پدر من کشاورز بود و مادرم قالیباف . خانواده ی ما سطح متوسطی داشت. پدرم علاوه بر کشاورزی، معلم قرآن و ذاکر اهل‌ بیت علیهم السلام بود. اهل نوحه خوانی بود. البته نه بصورت حرفه ای. بلکه در مناسبت ها و بخصوص ایام محرم می‌خواند . تا 14 سالگی در روستا دروس ابتدایی و راهنمایی را خواندم و پس از آن وارد حوزه ی علمیه شدم و در مدرسه ی علمیه ذوالفقار اصفهان مشغول به تحصیل شدم. حدود یک سال و نیم آنجا درس خواندم و  به کاشان برگشتم و در حوزه ی علمیه حضرت ولی عصر عج شهر قمصر به مدیریت آیت الله حاج سیدمهدی یثربی "ره" به خواندن دروس علمیه ادامه دادم. آن ایام مقارن بود با روزهای آخر دفاع مقدس . من هم سهم کوچکی در آن دفاع داشتم و به طور متناوب یک سال در جبهه شرکت کردم. بعد از اتمام جنگ ، در مجتمع رزمندگان امیرالمومنین کاشان، دیپلم فرهنگ و ادب گرفتم. با شرکت در کنکور دانشگاه در رشته ی ادبیات قبول شدم و تا مقطع لیسانس جلو رفتم. در دروس حوزوی هم تا انتهای مکاسب را تمام کردم.  اما به هر تقدیر مسیر زندگی من طورِ دیگری شد. 
آغاز مداحی و روضه خوانی بنده بر می‌گردد به 9 سالگی. قبل از آن از سنین پایین تر، قرآن می خواندم ، مکبر بودم و اذان هم می گفتم.  در مسابقات قرآن استانی شرکت می کردم.  مداحی را از 9 سالگی و با علاقه ی وافر آغاز کردم. پدرم در آن ایام به مشهد الرضا علیه السلام مشرف شده بود و کتاب شعری به نام " ناله های شیدا"  از شیدای نیشابوری برایم هدیه آورده بود.  پدرم یکی دو تا از نوحه های آن کتاب را انتخاب  کرد و آهنگ آن را با من تمرین کرد . همان سال ، همزمان با ماه محرم برای اولین بار در هیئت روستایمان ،  مداحی  را آغاز کردم. به قول معروف یاعلی گفتیم و شعر آغاز شد.


بی استاد نمي شود!

اصلی ترین مشوقان من در این مسیر پدر و مادرم بودند. بسیار مرا همراهی و کمک کردند. نَفس و دعا  و تشویق آنها مشعل راه من بود . کما اینکه لسان الغیب شیراز می گوید : 
طی این مرحله بی همرهی خضر مکن 
ظلمات است بترس از خطر گمراهی
هر کاری به ویژه اگر در مسیر هنر باشد، استاد لازم دارد. استاد یا می‌تواند چهره به چهره و نفس به نفس شما را راهنمایی کند  و یا غیر مستقیم بر شما اثر بگذارد.  من بیشترِ آموزش‌ها در این مسیر را غیر مستقیم آموختم و مدیون راهنمايي های همه ی پیشکسوتان ِ این عرصه هستم. از اساتید عزیز می توانم به حاج علی آقای انسانی که در شعر و ذکر، خیلی از ایشان آموختم. همچنین از حاج اسماعیل اخباری و استاد عباس حداد کاشانی  یاد می کنم.  این عزیزان بزرگوارانی بودند که من بهره بسیار از آنها بردم و همیشه مدیون لطفشان هستم. هر کدام از این اساتید در فن و هنر مداحی، شعر، روضه خوانی،  صدا و آواز  و همچنین در اخلاق و منش، آموزگارِ من بودند. شاعر می‌گوید: به هر چمن که رسیدی گلی بچین و برو . یعنی آدم باید کشکول خودش را بعنوان یک شاگرد پُر کند تا اندوخته ها را در زندگی و نوکری اهل بیت علیهم السلام به کار گیرد.

با شهیدان

ما بچه های دهه ی پنجاه هستیم و به هرحال هم دوره‌ ای هایی  در این مسیر داشتیم . در همینِ شهرستانِ کاشان خودمان می توانم از عزیزانی همچون سیدعلی آقای حسینی ، حاج محسن آقای افشاری ، آقا سید محمد آقای فاطمی کیا یاد کنم. همچنین از حاج مهدی منصوری و آقای دکتر میرباقری. در ذهنم نام این عزیزان مانده و البته رفقا زیاد بودند. رفقای شهید ما هم کم  نبودند. دوستانی که از شهر ما به جبهه رفتند و خاطرات بسیاری برای ما به جا گذاشتند. اما یکی از شهیدان در ذهنم همیشه ماندگار است ، به نام شهید علی ابراهیمی. اهل عبادت و نماز شب بود. لحظه ی شهادت در حال قرائت زیارت عاشورا و داخل سنگر کمین بود. حدود 16 سال داشت . من در جبهه بیشتر در حال و هوای تبلیغات بودم و کارهای فرهنگی را عهده دار می‌شدم . بخشی از فعالیت هایم ؛ قرائت دعای توسل و زیارت عاشورا و دعای کمیل و مناجات و روضه بود. آن نوحه ی معروفِ :  آن دم بریدم من از حسین دل/ کآمد به مقتل، شمر سیه دل را در سن 15 سالگی در جبهه خواندم که فیلمش هم هست. بیشتر افرادی که در جمع 10 الی 15 نفری که این نوحه را شنیدند؛ به شهادت رسیدند.

جرقه اولین سرود

سرودن شعر برای اهل‌ بیت علیهم السلام،  برای من از 13 سالگی شروع شد. جرقه ی این سرودن هم مادرم بود. او روی دارِ قالی نشسته بود. ایام دهه ی فجر بود. با خودش شعری را زمزمه می کرد که : صبحدم از کوی مشرق آفتاب آمد برون/ از دل پُر حسرتم دود کباب آمد برون.... همین شعر جرقه و شروعی شد برای سرودن . اولین ابیات را با الهام از همین اتفاق سرودم. اگر چه خالی از ضعف نیست و وزنش ایراد دارد اما همیشه در یادم مانده .
صبح از کوی مشرق آفتاب آمد برون 
از دل پر حسرتم شوق امام آمد 
آن امام عصر بر هم زد نظام منتقم را
از دل مستکبران بیرون کشید ظلم و ستم را
آمد و بیچاره کرد آن شاه خون آشام را
آمد و پیروز کرد جمهوری اسلام را

و همین طور سرودن را شروع کردم. تا به امروز هم الحمدلله در حوزه‌ ی شعر آئینی کار میکنم. البته تجربه های غیر آئینی مانند غزل های عاشقانه را هم دارم. سرودن در انواع قالب های شعر مانند  قصیده، غزل، مثنوی،  رباعی و دوبیتی رال هم تجربه کرده ام. به لطف الهی تا به حال بیش از 50 جلد از سروده هایم به چاپ رسیده است و مورد استفاده مداحان اهل بیت علیهم السلام قرار می گیرد. اگر بخواهم به چند مورد از این آثار اشاره کنم از اولین کار نام میبرم که " نینوای ناله" نام داشت که در سال 1375 یا 1376 در انتشارات حق بین قم به چاپ رسید. " یک سجده دیدار" از انتشارات آرام دل، " مشهد آیینه ها" و " کربلایی دیگر" از نشر پرستوها، " قبیله ی قبله، " باب القبله" و " غریبانه" از دیگر آثار چاپ شده ی بنده است. مجموعه ی غریبانه شش جلدش تا به حال چاپ شده است. آخرین مجموعه ایکه از بنده چاپ شده با نام" سلطان علی مثل حسین" است که مرثیه ای برای حضرت سلطان علی بن الباقر علیه السلام،  شهید ِ کربلای اردهال است.

بالاترین لطف

اصلی ترین ذخیره و اندوخته ی من بعنوان یک ذاکر و ستایشگر اهل بیت علیهم السلام،  همان لطف و عنایت آل الله به حقیر است. اگر آن حضرات نگاهشان را از من دریغ نکنند، این بالاترین ذخیره برای من است. ما افتخارمان  نوکری در این دم و دستگاه است و اگر این نوکری را از ما بپذیرند؛ چه اندوخته ای بالاتر از این؟ و چه عزت و افتخاری بالاتر از اینکه دست ما را بگیرند؟  من در تمام این سال‌های نوکری هم عنایات حضرات اهل‌ بیت علیهم السلام  در زندگی ام را دیده ام و هم اینکه اذن و اجازه ی آنها بوده که ما پای منبر بایستیم برای آنها نَفَس بزنیم. این را من بالاترین عنایت می بینم. جناب حافظ می گوید : 
در پسِ آینه طوطی صفتم داشته اند
آن چه استاد ازل گفت بگو می‌گویم

اینکه اجازه داده اند از آنها بخوانیم و بگوییم و بسراییم بالاترین لطف و مرحمت است.

مدح و منقبت کم شده

بعد از انقلاب فضای مداحی یک مقدار بهتر شد. هم از لحاظ محتوایی و از لحاظ قالب به بلوغ رسید . من مداحی را دو بخش می‌دانم.  یکی بحث  مدح و منقبت  است و یکی هم بحث روضه خوانی .  در بحث نوحه خوانی در همین 30، 40 سالی که من به یاد دارم تغییر و تحول فراوان بوده است. در زمینه خوانی، شورخوانی، اقسام سینه زنی ها، سبک هایی که ایجاد شده و ملودی هایی که انتخاب می‌شود و.... همه ی اینها باعث تغییرات کمی و کیفی در بحث مداحی شده است. متاسفانه الان بخش مدح و منقبت اهل‌ بیت علیهم السلام  کمرنگ شده و مرثیه و روضه پرُ رنگ تر.

استاد لازمیم!

من فکر میکنم مداحان امروزی یک حلقه ی گمشده ای دارند و آن هم ارتباط شان با علماء  و اساتید اخلاق است . قدیم ، مداحان خیلی با علما مأنوس بودند و به بیوت آنها رفت و آمد داشتند. می رفتند محضر علمای اخلاق و اساتید تاریخ و خودشان را ارزیابی می کردند و محک می زدند. همین مساله هم باعث شده بود که ضعف هایشان کمتر از امروز باشد. شُعرا هم همین طور.
شعرای مذهبی سُرا مأنوس بودند با علماء. اما متاسفانه این ارتباط امروز،  وجود ندارد. این
که تاثیراتش را به وضوح در برخی از مداحان و شعرا می توان دید . حتی در نوع تیپ و پوشش آنها و نوع برخورد و اخلاق آنها با جامعه . 

مداحی کجا و خوانندگی؟

برخی متاسفانه مداحی را با خوانندگی اشتباه گرفته اند. خواننده و مداح با هم متفاوتند. مداحی، شأن ِ نوکری اهل‌ بيت عليهم السلام  است و با خوانندگی فرق دارد. اصلا همین ورود موسیقی به حوزه ی مداحی آفت بزرگی است و بزرگی و حرمتِ مداحی را کم کرده است. ورود موسیقی از وزانتِ کار کاسته است. این مسأله در قشر مداحان ِجوان بیشتر رسوخ کرده است . به هرحال جوان، دوست دارد دیده شود و برای دیده شدن تلاش می‌کند.  اما در وادیِ خدمت و نوکری اهل‌ بیت علیهم السلام  چه کسی  قرار است ما را در وهله ی اول ببیند؟ به جز اهل بیت علیهم السلام ؟  اول باید حضرات ائمه ما را ببینند. نه اینکه اولویت ما دیده شدن و مورد پسند واقع شدن توسط مردم باشد.
اگر نگاه ما این باشد که مورد توجه و نگاه اهل بیت علیهم السلام  قرار بگیریم؛ آن وقت نوع نوکری و منش ما دچار تحول می‌شود.  امیدوارم جامعه ی جوان مداحی به این نکته برسد که اول باید اهل‌ بیت علیهم السلام او را ببینند و بخواهند و بپسندند.

شایان ذکر است از استاد محمود شریفی متخلص به کمیل تاکنون بیش از 50 عنوان کتاب شعر به چاپ رسیده است که برخی از آنها عبارت اند از : ■نینوای ناله ■مشهد آئینه ها ■ناله های سوخته ■ناله های زهرایی ■ناله های پریشان ■کربلایی دیگر ، ■غریبانه (در 5 جلد ) ■یک سجده دیدار ■قبیله ی قبله ■از نسل پرستوها ■ما چون مسافریم ■یاد آن روزها که زود گذشت ■خندان گریستیم " مجموعه مشترک" ■زمزمه های شعله ور ■دوباره محرم ■داغی همیشه تازه ■روضة الذاکرین ( 2 جلد) ■سلام علی الحسین ■باب القبله ■روضه ی عشاق ■سرود فرشته ها ■چه مکان خوبی است ( 2 جلد ) ■همناله با ملکوت ■ای اهل عزا ■ سلطانعلی مثل حسین "ع" ■ده جلد شعر کودکان

8بار پسندیده شده
پسندیدم
اشتراک گذاری
این خبر را با دوستان خود در شبکه های مجازی به اشتراک بگذارید